ادامه راه خون شهدای کازرون
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
تبلیغات
شهدای کازرون
ارتباط با مدیر
نام :
ایمیل:
موضوع:
پیغام :
نویسندگان وبگاه
آرشیو مطالب
دیگر امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 26
بازدید ماه : 277
بازدید کل : 76176
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

ابزار های وب مذهبی رایگان شهدای کازرون


ابزار مذهبی وبلاگ شهدای کازرون
شهدای کازرون مرجع قالب های مذهبی رایگان توضیح توضیح توضیح توضیح
محل تبلیغات شما
آزاده شهید
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در یک شنبه 12 آبان 1392 |

آزاده شهید "حسین لشگری" اسطوره مقاومت/موشک‌های ایران چگونه بغداد را هدف قرار دادند؟

صدای انفجاری که دیشب شنیدید مربوط به موشک‌های دوربرد ایران است که به ساختمان «بانک رافدین» بغداد اصابت کرده و آن را در هم کوبیده است. بچه‌ها با شنیدن خبر از خوشحالی آرام‌ و قرار نداشتند و زیر لب زمزمه‌ می‌کردند: «موشک‌، جواب موشک».

 

"با گذشت چند سال از اسارت به تدریج حساسیت‌هایی در جمع بیست و پنج نفری ما به وجود آمد که جناب محمودی به عنوان ارشد آسایشگاه برای رفع آن با همکاری بچه‌ها قوانینی را تدوین کرد که تمامی خلبانان موظف به اجرای آن بودند. این قوانین به صورت «کتابچه دستور العمل» درآورده شد و اسامی بیست و پنج نفر در زیر آن نوشته شده بود که همه امضا کردند.

 

 

شهدای کازرون

برچسب‌ها: آزاده شهید , حسین لشکری , موشک های دوربرد ایران , اسطوره مقاومت , اسارت , ,
جعبه سیگار و اسارت پنج عراقی
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در چهار شنبه 21 فروردين 1392 |
یکی از رزمندگان در عملیات فتح المبین می‌گوید: هنوز از منطقه برنگشته بودم که چشمم افتاد به یک جعبه سیگار، روی سنگی کوچک، شک کردم. گفتم شاید تله‌ای، چیزی باشد. یک سنگ گرفتم دستم، پرت کردم طرفش.
خبرگزاری فارس: جعبه سیگار و اسارت پنج عراقی

 

عملیات فتح المبین در ساعت سی دقیقه بامداد روزدوشنبه 2 فروردین 1361 با رمز یا زهرا علیها السلام در جبهه جنوب منطقه غرب شوش و دزفول با وسعت حدود 2500 کیلومتر مربع انجام می‌شود.

 

 

شهدای کازرون

برچسب‌ها: جعبه, سيگار, اسارت, پنج, عراقي,
خلبانی که در عملیات فتح‌المبین ۵۴۰ عراقی را به اسارت گرفت
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در یک شنبه 18 فروردين 1392 |

ایرج میرزایی از خلبانان هوانیروز می‌گوید: در عملیات فتح‌المبین از گروهی که به عقب برگشتند، جا ماندم؛ نقشه‌ای هم نداشتم؛ هوا تاریک می‌شد؛ سوخت بالگردم هم رو به اتمام بود؛ به بالای قرارگاه عراقی‌ها رسیدم؛ ظرف غذا دست‌شان بود و داشتند شام می‌گرفتند.

 
خبرگزاری فارس: خلبانی که در عملیات فتح‌المبین ۵۴۰ عراقی را به اسارت گرفت

سرهنگ خلبان جانباز «ایرج میرزایی» از خلبانان آزمایشی شکاری کبرا در پایگاه هوانیروز کرمانشاه است که از سال 1352 به استخدام هوانیروز در آمد و از سال 1354 وارد پایگاه هوانیروز کرمانشاه شد؛ وی بعد از پیروزی انقلاب یک بار مورد سوءقصد ضدانقلاب قرار گرفت و دو بار هم در دوران دفاع مقدس و در جبهه غرب کشور مجروح شد.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: خلبان, عمليات, فتح المبين, عراقي, اسارت, گرفت,
رزمنده‌ای که در اسارت شیرینی پز شد
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در سه شنبه 15 اسفند 1391 |
یکی از آزادگان سال‌های دفاع مقدس در خاطرات خود گفت: زارع برای تهیه فر کیک‌پزی با استفاده از قطعه‌ای حلبی یک محفظه می‌ساخت که سینی کیک به صورت کشویی در آن قرار می‌گرفت و محفظه روی چراغ علاءالدین تعبیه می‌کردیم.
خبرگزاری فارس: رزمنده‌ای که در اسارت شیرینی پز شد

حسین یوسفی آزاده با 8 سال دوره اسارت اکنون مهندس عمران است و در این رشته حرف ها و ایده هایی دارد، یوسفی می‌گوید: در یک خانواده مذهبی به‌دنیا آمدم و در عزاداری‌ها به صورت اصولی و شناختی شرکت می‌کردم. پدرم به هیچ چیز دیگری در مسئله تربیت به اندازه نماز، آن هم نماز اول وقت صبح اهمیت نمی‌داد و تاکید نداشت تا جایی که گاهی شده با ضربه زدن بیدارمان می‌کرد و سخت‌گیری می‌کرد. من آن ضربه را دوست دارم چرا که باعث خودسازی و هدایتم شد و زندگی معناداری به من بخشید. سال اول دبیرستان بودم که سال 57 مدارس تعطیل شد و در تظاهرات شرکت کردم. از 38 نفر دانش‌آموزان کلاس حداقل 37 نفر محصل‌ها در خط امام بودند. سال چهارم دبیرستان با اوج گیری جنگ و شهادت چند تن از همکلاسی‌هایم وارد جبهه شدم.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: رزمنده, اسارت, شیرینی, پز, شد,
داروسازی در اسارت
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در چهار شنبه 12 مهر 1391 |

 

داروسازی در اسارت
 
در دوران اسارت اگر یکی از اسرا مریض می‌شد، هیچ امکانات و دارویی برای معالجه نبود و وضع طوری شده بود که خود اسرا به صورت ابتکاری دارو می‌ساختند؛ مثلاً با زرورق و گرد آجر دندان‌ها را پر می‌کردند، چون اگر در نوبت می‌نشستند 4 ـ 5 سال طول می‌کشید!
 
خبرگزاری فارس: داروسازی در اسارت

 

 تاریخ سراسر افتخار جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مملو از خاطرات تلخ و شیرین و جانفشانی‌های رزمندگان غیور ایران اسلامی است.

گردان 808 پیاده مرکز آموزش 05 کرمان از واحدهای موفق در دوران جنگ تحمیلی است. مطلب زیر خاطره‌ایی از «ستوان یکم آزاده جانباز منصور قشقایی» است که در کتاب «حماسه جاوید» به نگارش در آمده است.

شب هنگام بود که وارد یکی از پادگان‌های هوانیروز در خاک خود عراق شدیم. تا صبح با همان حالت دست و پای بسته داخل آیفا بودیم. خستگی و مخصوصاً تشنگی ما را بسیار اذیت می‌کرد و وقتی که به سرباز عراقی گفتیم که آب می‌خواهیم داخل یک حلب کثیف و کهنه برایمان آب آورد.

وقتی هم حلبِ آب را جلوی دهانمان می‌آورد که آب بخوریم سریع آن را به عقب می‌کشید. به هر حال با کلی آزار و اذیت و بدبختی توانستیم که مقداری آب بخوریم.

صبح که شد عراقی‌ها با کمک یکی از «منافقین» که فارسی‌ زبان بود شروع به یادداشت کردن اسامی ما کردند. بعد از این کار دوباره ما را سوار آیفا کردند و به اردوگاه «شماره 18 بعقوبه» منتقل کردند.

زمانی که به اردوگاه رسیدیم ما را به داخل سوله بزرگی که پر از اسرای ایرانی بود، بردند. اوضاع داخل سوله، به خصوص از لحاظ بهداشتی، بسیار بد و اسفناک بود. به گونه‌ای که تمامی اسرا می‌بایستی همه کارهای روزمره خود را ـ اعم از غذا خوردن، استراحت کردن و حتی دستشویی و رفع حاجت ـ در داخل سوله انجام می‌دادند. بدتر از همه گرمای هوای بود، زیرا فصل تابستان بود و داخل سوله در تمام طول روز مثل کوره داغ داغ می‌شد.

اسرا برای رهایی از گرما، تمامی لباس‌های‌شان را در آورده و فقط یک شلوار به تن می‌کردند. گاهی اوقات از شدت گرما، اسرا خودشان را با آب لجنی که عراقی‌ها در یک گوشه سوله ریخته بودند، خنک می‌کردند.

 

 

شهدای کازرون

برچسب‌ها: داروسازی, اسارت, ,
اردوگاه 15 تکریت قسمت دوم
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در چهار شنبه 24 خرداد 1391 |

تخليه‌ی اطلاعاتي

 

در بازجویی اولیه مشخص شد که او «يوسف جاسم روضان» نام دارد و مهندس عمران است. 13 سال است که به عنوان سرباز وظيفه خدمت مي‌كند و به علت کمبود نیرو در عراق 11 سال است از خدمت رهایش نکرده‌اند. متأهل است و 3 فرزند دارد. اهل روستاي زلازله‌ی ديوانيه است و فعلاً در یگان كماندویی خدمت مي‌كند.

یوسف جاسم روضان گفت که نیروهای صدام از لحاظ تجهيزات نظامي در وضعيت خوبي قراردارند و همگي تجربه‌ی جنگي خوبي دارند. رفتار فرماندهانشان بسيار تند و وحشيانه است. بيش از يك ماه است كه انتظار حمله‌ی ما را می‌کشند، اما تا آن زمان از معبرهاي ما خبري نداشتند. او توضیح داد که استخبارات عراق توسط مخبرها و جاسوسان محلی در داخل خاک ایران مطلع شده‌اند که ایرانی‌ها در این منطقه قصد حمله دارند. لذا مرخصی‌ها را لغو کرده‌اند و یگان‌های خط مقدم از چندین روز قبل در آمادگی کامل به سر می‌برند. روحیه‌ی سربازان عراقی بسيار پایین است؛ به خاطر ترس از حمله‌ی ایران و این‌که نیروهای تکاور ایرانی در مقابلشان مستقرند و حمله را نیز تکاوران انجام خواهند داد. بي‌انضباطی‌های خدمتی و اخلاقی به علت وضعيت موجود براي آن‌ها تکراری و موجب خردشدن اعصابشان شده است.

مهندس یوسف فرمانده خود را فردي قسی‌القلب و خشن خواند و از یگان‌هاي آماده‌ی احتياط در عقبه خودشان و خاك‌ريزهاي دوم و سوم جهت عقب‌روي لاك‌پشتي خبر داد. وي محل دقیق توپ‌ها و استقرار تانک و خودروهای زره‌پوش را فاش ساخت. او عملاً جای سنگرهای تيربار، استراق سمع، فرماندهی، مهمات، استراحت، موضع خمپاره و مسيرهاي ميدان مين و معبرهاي موجود را بيان كرد. حتی كوچك‌ترين مسائلی را كه مي‌توانست عمليات ما را تسهیل سازد، مانند ساعات تعویض نگهباني، تعداد افراد در آن نقطه، نوع سلاح‌هاي موجود، فاصله تا یگان بعدی، سیستم ارتباطی و رمزهاي قراردادی، ساعات تقسیم غذا و هرچه را كه نیاز داشتيم، برایمان گفت.

در مدت دو روز گفته‌هاي او را با استناد به دیده‌باني‌ها و اخبار و تجارب گشتي‌ها روي ماكت پياده كرديم؛ آن‌قدر واضح ‌كه حتی براي  اشخاص غير نظامي هم تشخيص اهداف با شبيه‌سازي حقيقي آسان بود.

همکاری اسیر بسيار خوب بود و گفته‌هاي جامع و مفيدش باعث پيروزي ما مي‌شد. او در اثر رفتار انسانی و‌دوستانه‌ی بچه‌های ما به ما اعتماد کرده بود. او باور کرده بود که ما واقعاً و صادقانه او را برادر ديني خود مي‌دانيم. در دو سه روزی كه او پيش ما بود، در سنگر من مي‌خوابيد و حسابی با هم رفیق شده بودیم. با این‌که محيط نظامي اين موارد را مردود مي‌داند و اعتماد به دشمن را نهي مي‌كند، ولي من مانند يك همكار با او كار كردم و او نيز كوتاهي نمی‌كرد.

مهندس یوسف جاسم روضان هنگام بدرقه‌ي به پشت جبهه، با چشمانی اشك‌آلود يك دست‌نوشته‌ به من داد. او ضمن تشكر از مهمان‌نوازي و این‌که به او اعتماد كامل داشتم، نشانی خانواده‌اش را نوشته بود و خواهش كرده بود که سلامتيش را هر جور هست، به خانواده‌اش اطلاع دهم. با او خداحافظي كردم و ديگر او را نديدم.

‌بايد چند روز ديگر عملياتمان را عقب مي‌انداختیم، چون عراقي‌ها خوب مي‌دانستند که سرباز اسيرشان را تخليه‌ی اطلاعاتی می‌کنیم. آن‌ها حتماً سيستم دفاعي خود را تغيیر مي‌دادند و اين امري عادي بود و اصول رزم هم آن را تأييد مي‌نمود. پس ما باید منتظر یک فرصت مناسب می‌مانديم. طرح‌های عملياتي را نوشتیم و دستورالعمل عمليات را ارسال کردیم. یگان‌هاي تکاور و فرماندهان را به‌خوبي نسبت به منطقه توجيه کرديم. در این فرصت پیش‌آمده آموزش‌هاي پيشرفته‌ي تكاوري و ورزش‌هاي رزمي را ادامه دادیم و آماده‌ ماندیم تا دستور عبور از خط و حمله به ارتفاع عظيم و خطرناك تپه‌ي آنتن را صادر کنند.

 

 

شهدای کازرون

برچسب‌ها: اردوگاه, 15تکریت, قسمت دوم, اسرا, رزمندگان, اسارت, ادامه راه , خون, شهدای, کازرون, منتظر,
لینک دوستان ما
» وب سایت دینی باشگاه صاحب الزمان
» شهداشرمنده ایم
» عنوان لینک

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان راه خون شهدای کازرون و آدرس shk.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





درباره وبگاه

به وبلاگ ادامه راه خون شهدای کازرون خوش آمدید
موضوعات وبگاه
برچسب ها
طراح قالب
شهدای کازرون
.: طراحی و کدنویسی قالب : شهدای کازرون :.
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد.کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...